تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۴۲
کد مطلب : ۹۹۸۵
گفت وگوی اختصاصی راهیان نور با همسر شهید مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی
خبر شهادتش برایم سخت و باور نکردنی بود / من مفهوم شهادت رو با ابوالفضل تجربه کردم
قسمت اول
چگونه مطلع شدید که همسرتان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند؟
توسط دایی بنده که همکار همسرم هستند. ایشان مطلع شده بود و با خانواده تماس گرفته بودند. البته اولش گفتند که آقا ابوالفضل مجروح شده ولی با اصرار ما و گریه های مادرم گفتن شهید شده. آقا ابوالفضل شب چهارشنبه ۱۸ فروردین ۹۵ قبل از اذان صبح شهید شدند.
وقتی خبر شهادت را به طور رسمی به شما اعلام کردند چه حس و حالی به شما دست داد؟
با اینکه در طول زندگی مشترکمان با کلمه شهادت غریبه نبودم و آرزویم این بود که همسرم به آرزوی قلبیش برسد ولی شنیدن خبر شهادتش برایم سخت و باور نکردنی بود و نمیخواستم این خبر را باور کنم.
آیا اتفاق افتاده بود با رفتنش مخالفت کرده باشید؟
همسرم ۸ بار به سوریه اعزام شدند. با وجود علاقه و دلبستگی شدیدی که بینمان بود حتی یک بار هم به زبان نیاوردم که نرو . بلکه ایشان رو به رفتن تشویق هم میکردم. شاید تنها موردی، که من رو خوشحال میکنه این هست که مخالفتی با رفتنش نداشتم و تصمیم همسرم برام خیلی مهم بود و حرفش برایم حجت.
آیا از شهید فرزندی هم به یادگار مانده؟
خیر. اوایل خیلی ناراحت بودم ولی مطمئنم رضایت خدا در این امر بوده.
زیباترین خاطرهای که از شهید گرانقدر به یاد دارید؟
تمام ثانیه های در کنار ابوالفضل برام شیرین ترین لحظات هست ولی ایشون چون خودشون راپل کار میکردند دوست داشتند من نیز این کار رو تجربه کنم. تو دوران عقد من رو بردند بالا پشت بام خونه پدرشون و از گل خونه طناب وصل کردند و من رو با طناب فرستادن پایین این قضیه خیلی برایم هیجان انگیز بود.
نحوه شهادت ابوالفضل چگونه بود؟
ایشان از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.
خانواده شما چقدر با مفهوم جهاد و شهادت آشنا بود؟
خانواده ما مذهبی هستند ولی شهید در خانواده نداشتیم. من مفهوم شهادت رو با اقا ابوالفضل تجربه کردم. از همان اوایل دوران عقد کلمه شهادت و راه و رسم شهدا در زندگی مشترکمون بود.
ادامه دارد ...
مصاحبه از : میرحامد میریحیوی